و این متن رو نوشتم برای امیرم...
میان تمام فال های فنجان های قهوه ای
تنها چشمان تو بود
تنها رویای تو بود
نمیدانم تو میان کدامیک از جاده های خوشبیتی پیدا شدی
و میان رایحه ی کدامین عطر چای دارچین !؟
تو را تقسیم میکنم
میان صبح های دل انگیز تابستان
لای عطر گل محمدی که میان دامنم پر پر کردی
میان رقص دونفریمان کنار آواز جیرجیرک ها
تو را میبویم
میبوسم
تا عشق تو در میان تمامی رگ های بدنم جریان یابد
تا
عشق تو پیچک وار دالان قلبم را طی کند
و شاید....
- ۹۵/۰۵/۱۷